نبودنت
Posted on اکتبر 3, 2016 - Filed Under دلتنگی | Leave a Comment
شنیده ام که در نبودنم/ آمده ای/ زیر و زِبَر خانه را گشته ای/ پیِ نشانه ای شاید از من
که برداری بِبَری / که پنهان کنی در پستوی این همه سال خاک گرفته ی تنهایی من/ دور از چشمِ خودِ من
که نباشم/ که به خاطر نیایم!…
آمدی/ دیدم/ گشتی و رفتی و بردی / همه آنچه که بر دامن نگاهت می نشست
و ندیدی که پنهان بودم/ در ظلمت آن عزلت مادام اتاق/ با همه ی داشته هایم/ محکم در آغوش/ همچون نفس به جان…
از تو چه پنهان نازنین!…/ کار این روزهای من است/ پنهان شدن از دست تو/ از چشم تو
که مبادا در این گشت و گذارهای مُدام/ برداری بِبَری/ همه لحظه هایم را/ همه با تو پیش از این گذشته هایم را…
Comments
Leave a Reply